معنی فارسی precyst
B1نوعی کیست که ممکن است قبل از تبدیل به کیست کامل ایجاد شود.
A type of cyst that may form before developing into a fully formed cyst.
- NOUN
example
معنی(example):
پزشک بیمار را به یک پیشکیست تشخیص داد.
مثال:
The doctor diagnosed the patient with a precyst.
معنی(example):
یک پیشکیست اغلب نیاز به نظارت برای عوارض بالقوه دارد.
مثال:
A precyst often requires monitoring for potential complications.
معنی فارسی کلمه precyst
:
نوعی کیست که ممکن است قبل از تبدیل به کیست کامل ایجاد شود.