معنی فارسی predistress
B1پیشگیری از استرس یا اضطراب قبل از وقوع یک وضعیت پریشانکننده.
To mitigate or prevent emotional distress beforehand.
- VERB
example
معنی(example):
پزشکان میتوانند با ارائه اطمینان خاطر، بیماران را پیشترس تحت تأثیر قرار دهند.
مثال:
Doctors can predistress patients by providing reassurance.
معنی(example):
او سعی کرد با شوخی، وضعیت را پیشترس نماید.
مثال:
He attempted to predistress the situation through humor.
معنی فارسی کلمه predistress
:
پیشگیری از استرس یا اضطراب قبل از وقوع یک وضعیت پریشانکننده.