معنی فارسی predooms

B1

محکوم کردن یا تعیین سرنوشت منفی برای چیزی.

To condemn to a particular fate or outcome.

verb
معنی(verb):

To determine someone's fate in advance

example
معنی(example):

اقدامات او او را به شکست محکوم کرد.

مثال:

His actions predoomed him to fail.

معنی(example):

هوای بد پیک نیک را محکوم می‌کند.

مثال:

The bad weather predooms the picnic.

معنی فارسی کلمه predooms

: معنی predooms به فارسی

محکوم کردن یا تعیین سرنوشت منفی برای چیزی.