معنی فارسی preevidently

B1

پیش از آنکه به شکل واضحی قابل مشاهده باشد.

Evident or obvious beforehand.

example
معنی(example):

به وضوح پیش از این، او قرار بود در مسابقات برنده شود.

مثال:

Preevidently, he was going to win the tournament.

معنی(example):

نتایج به وضوح نشان‌دهنده روند بهبود بودند.

مثال:

The results preevidently showed a trend toward improvement.

معنی فارسی کلمه preevidently

: معنی preevidently به فارسی

پیش از آنکه به شکل واضحی قابل مشاهده باشد.