معنی فارسی prefectly
B1به طرز عالی، بدون هیچ نقص و ایرادی، به بهترین شکل ممکن.
In a manner that is completely free from faults or defects; flawlessly.
- ADVERB
example
معنی(example):
او پروژه را بهطرز عالی به موقع تمام کرد.
مثال:
She completed the project prefectly on time.
معنی(example):
او وظیفه را بهطرز عالی انجام داد و همه را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
He performed the task prefectly, impressing everyone.
معنی فارسی کلمه prefectly
:
به طرز عالی، بدون هیچ نقص و ایرادی، به بهترین شکل ممکن.