معنی فارسی preggy

B1

نوعی اصطلاح غیررسمی برای اشاره به بارداری، مشابه با preggo.

Another informal term for someone who is pregnant.

adjective
معنی(adjective):

Pregnant (carrying a baby).

example
معنی(example):

دوستانش برای او یک مهمانی راه انداخته‌اند چون او خیلی باردار است.

مثال:

Her friends are throwing a party for her since she is so preggo.

معنی(example):

او احساس بارداری می‌کند اما هنوز فعال و در حال کار است.

مثال:

She feels preggo but is still active and working.

معنی فارسی کلمه preggy

: معنی preggy به فارسی

نوعی اصطلاح غیررسمی برای اشاره به بارداری، مشابه با preggo.