معنی فارسی preharmony

B1

هماهنگی‌ای که قبل از ایجاد یک اثر نهایی شکل می‌گیرد.

The harmony that exists before the final creation of a piece of work.

example
معنی(example):

هماهنگی پیشین موسیقی فضایی آرامش‌بخش ایجاد کرد.

مثال:

The preharmony of the music created a soothing atmosphere.

معنی(example):

در هنر، هماهنگی پیشین می‌تواند به تعادل اولیه رنگ‌ها اشاره کند.

مثال:

In art, preharmony can refer to the initial balance of colors.

معنی فارسی کلمه preharmony

: معنی preharmony به فارسی

هماهنگی‌ای که قبل از ایجاد یک اثر نهایی شکل می‌گیرد.