معنی فارسی preincination
B1پیشبسندگی، به تمایل یا گرایش ذاتی به چیزی قبل از ورود به آن است.
An innate or prior inclination towards something before explicit engagement.
- NOUN
example
معنی(example):
تمایل پیشبسنده او به سمت موسیقی بر انتخاب شغل او تأثیر گذاشت.
مثال:
His preincination towards music influenced his career choice.
معنی(example):
او از سنین پایین یک تمایل پیشبسنده به هنر احساس کرد.
مثال:
She felt a preincination for art from a young age.
معنی فارسی کلمه preincination
:
پیشبسندگی، به تمایل یا گرایش ذاتی به چیزی قبل از ورود به آن است.