معنی فارسی prelatic

B2

پریلاتیک، مربوط به ویژگی‌ها یا ویژگی‌های مقامات کلیسایی در نظام‌های دینی.

Of or pertaining to prelates; relating to the characteristics of ecclesiastical officials.

example
معنی(example):

قدرت پریلاتیک در تصمیمات کلیسا مشهود بود.

مثال:

The prelatic authority was evident in the church's decisions.

معنی(example):

بحث‌ها درباره تأثیر پریلاتیک بسیار رایج است.

مثال:

Discussions around prelatic influence are quite common.

معنی فارسی کلمه prelatic

: معنی prelatic به فارسی

پریلاتیک، مربوط به ویژگی‌ها یا ویژگی‌های مقامات کلیسایی در نظام‌های دینی.