معنی فارسی premalignant

C1

پیش‌سرطانی به حالتی اشاره دارد که ممکن است به سرطان تبدیل شود و نیاز به توجه مخصوص دارد.

Referring to a condition that is not yet cancerous but has the potential to become malign.

example
معنی(example):

پزشک توضیح داد که این رشد پیش سرطانی است.

مثال:

The doctor explained that the growth was premalignant.

معنی(example):

لیزرهای پیش سرطانی نیاز به نظارت دقیق برای امکان پیشرفت سرطان دارند.

مثال:

Premalignant lesions require careful monitoring for potential cancer development.

معنی فارسی کلمه premalignant

: معنی premalignant به فارسی

پیش‌سرطانی به حالتی اشاره دارد که ممکن است به سرطان تبدیل شود و نیاز به توجه مخصوص دارد.