معنی فارسی premanifestation

B1

پیش‌معنایی، اشاره به حالت یا مرحله‌ای از یک مفهوم یا ایده قبل از پیاده‌سازی یا ظهور آن دارد.

The stage or occurrence of something before it manifests.

example
معنی(example):

پیش‌معنایی از ایده در برنامه‌ریزی کمک کرد.

مثال:

The premanifestation of the idea helped in planning.

معنی(example):

هنرمندان اغلب پیش‌معنایی از آثار خود را تجسم می‌کنند.

مثال:

Artists often visualize the premanifestation of their work.

معنی فارسی کلمه premanifestation

: معنی premanifestation به فارسی

پیش‌معنایی، اشاره به حالت یا مرحله‌ای از یک مفهوم یا ایده قبل از پیاده‌سازی یا ظهور آن دارد.