معنی فارسی prematurely
B1زودتر از موعد در شرایطی که انتظار میرفت بعداً اتفاق بیفتد.
Before the due time; too early.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a premature manner; too soon or too early.
example
معنی(example):
کودک بهطور زودرس به دنیا آمد و به مراقبتی ویژه نیاز داشت.
مثال:
The child was born prematurely and needed special care.
معنی(example):
او بدون در نظر گرفتن تمام حقایق، زودتر از موعد تصمیم گرفت.
مثال:
He made a decision prematurely without considering all the facts.
معنی فارسی کلمه prematurely
:
زودتر از موعد در شرایطی که انتظار میرفت بعداً اتفاق بیفتد.