معنی فارسی premeditate
B2عملی که قبلاً از قبل برای انجام آن فکر و برنامه‌ریزی شده است.
To think out, plan, or plot (an action, especially a crime) beforehand.
- verb
verb
معنی(verb):
To meditate, consider, or plan beforehand; to think about and revolve in the mind beforehand.
example
معنی(example):
جرم از پیش طراحی شده بود و نیت را نشان می‌دهد.
مثال:
The crime was premeditated, showing intent.
معنی(example):
پیش‌طراحی یک عمل به معنای برنامه‌ریزی آن به‌طور قبلی است.
مثال:
To premeditate an action means to plan it in advance.
معنی فارسی کلمه premeditate
:
عملی که قبلاً از قبل برای انجام آن فکر و برنامه‌ریزی شده است.
