معنی فارسی premonished
B1پیشزمینه دادن، هشدار دادن یا صحبت کردن درباره یک وضعیت آینده.
Having been forewarned or made aware of a future event or situation.
- verb
verb
معنی(verb):
To warn of something in advance
example
معنی(example):
او درباره مشکلات احتمالی پروژه پیشزمینه داده شد.
مثال:
He was premونished about the possible issues with the project.
معنی(example):
پیشزمینه شدن به او کمک کرد تا از اشتباهاتی که قبلاً انجام داده بود، جلوگیری کند.
مثال:
Being premونished helped her avoid the mistakes she made before.
معنی فارسی کلمه premonished
:
پیشزمینه دادن، هشدار دادن یا صحبت کردن درباره یک وضعیت آینده.