معنی فارسی presbytic

B2

به شیوه‌ای که به پرسبیترها یا درک پرسبیترها مربوط باشد.

Relating to or characteristic of presbyters or presbyterianism.

example
معنی(example):

نظرات او پرسبی‌تیک بود که ارزش‌های سنتی را منعکس می‌کرد.

مثال:

His views were presbytic, reflecting traditional values.

معنی(example):

رویکرد پرسبی‌تیک به حکمرانی توسط برخی مورد تقدیر قرار می‌گیرد.

مثال:

The presbytic approach to governance is appreciated by some.

معنی فارسی کلمه presbytic

: معنی presbytic به فارسی

به شیوه‌ای که به پرسبیترها یا درک پرسبیترها مربوط باشد.