معنی فارسی prescinding
B1صرف‌نظر کردن، کناره‌گیری از جمله‌های غیرضروری برای واضح‌تر کردن یک موضوع یا بحث.
To leave out of consideration; to presuppose something.
- verb
verb
معنی(verb):
(with from) To abstract (from); to dismiss from consideration.
معنی(verb):
To pay exclusive attention to.
example
معنی(example):
در ریاضیات، ما از بعضی متغیرها صرف‌نظر می‌کنیم تا مسئله را ساده‌تر کنیم.
مثال:
In math, we are prescinding from certain variables to simplify the problem.
معنی(example):
او پیشنهاد کرد که از جزئیات صرف‌نظر کنیم تا بحثی کلی‌تر داشته باشیم.
مثال:
She suggested prescinding from the details for a broader discussion.
معنی فارسی کلمه prescinding
:
صرف‌نظر کردن، کناره‌گیری از جمله‌های غیرضروری برای واضح‌تر کردن یک موضوع یا بحث.
