معنی فارسی prescrive
B1تجویز کردن، مشخص کردن یا تعیین کردن چیزی به عنوان الزام یا دستور.
To lay down a rule; to recommend or impose as a rule.
- VERB
example
معنی(example):
پزشکان اغلب دارو را برای درمان بیماریها تجویز میکنند.
مثال:
Doctors often prescrive medication to treat illnesses.
معنی(example):
قانون مجازاتهای خاصی را برای ناقضان تجویز میکند.
مثال:
The law prescribes specific penalties for violators.
معنی فارسی کلمه prescrive
:
تجویز کردن، مشخص کردن یا تعیین کردن چیزی به عنوان الزام یا دستور.