معنی فارسی presuperfluity

B2

وضعیتی که در آن چیزی بیش از حد لازم است، به طوری که مفید بودن آن را کاهش می‌دهد.

The state of being excessively abundant; more than what is necessary.

example
معنی(example):

زیادی تزئینات احساس شلوغی به اتاق داد.

مثال:

The presuperfluity of decorations made the room feel cluttered.

معنی(example):

او به شدت به فراوانی غیرضروری در ارائه انتقاد کرد.

مثال:

He criticized the presuperfluity in the presentation.

معنی فارسی کلمه presuperfluity

: معنی presuperfluity به فارسی

وضعیتی که در آن چیزی بیش از حد لازم است، به طوری که مفید بودن آن را کاهش می‌دهد.