معنی فارسی pretty-boy
B1اصطلاحی برای توصیف پسری با جذابیت و ظاهری پر زرق و برق.
A term to describe a boy with striking appearance and charm.
- NOUN
example
معنی(example):
او همیشه یک پسر زیبا بوده و در هر جایی که میرود توجهها را جلب میکند.
مثال:
He has always been a pretty-boy, attracting attention everywhere he goes.
معنی(example):
سبک پسر زیبا به یک روند در میان نوجوانان تبدیل شد.
مثال:
The pretty-boy style became a trend among teenagers.
معنی فارسی کلمه pretty-boy
:
اصطلاحی برای توصیف پسری با جذابیت و ظاهری پر زرق و برق.