معنی فارسی prevaricative

B2

غیرمستقیم، حاوی دروغ یا فریب، به طریقی که به روشنی معنایش روشن نیست.

Tending to avoid giving a direct or clear answer; misleadingly ambiguous.

example
معنی(example):

اظهارات مبهم او همه را گیج کرد.

مثال:

His prevaricative statements confused everyone.

معنی(example):

وکیل از زبان مبهم در دفاع خود استفاده کرد.

مثال:

The attorney used prevaricative language in his defense.

معنی فارسی کلمه prevaricative

: معنی prevaricative به فارسی

غیرمستقیم، حاوی دروغ یا فریب، به طریقی که به روشنی معنایش روشن نیست.