معنی فارسی previsibly

B1

به صورت قابل پیش‌بینی و مطابق با انتظارات.

In a way that is able to be predicted.

example
معنی(example):

مدل تحت شرایط مشابه به صورت قابل پیش‌بینی عمل کرد.

مثال:

The model behaved previsibly under similar conditions.

معنی(example):

او به صورت قابل پیش‌بینی به نظرات او واکنش نشان داد.

مثال:

She reacted previsibly in response to his comments.

معنی فارسی کلمه previsibly

: معنی previsibly به فارسی

به صورت قابل پیش‌بینی و مطابق با انتظارات.