معنی فارسی prevoyance
B2پیشبینی؛ قابلیت پیشبینی کردن وقایع و شرایط آینده.
The act of anticipating or predicting future events or situations.
- NOUN
example
معنی(example):
پیشبینی او به شرکت کمک کرد تا برای چالشهای آینده آماده شود.
مثال:
His prevoyance helped the company prepare for future challenges.
معنی(example):
با پیشبینیاش، او مقدار کافی پول برای مواقع ضروری پسانداز کرد.
مثال:
With her prevoyance, she saved enough money for emergencies.
معنی فارسی کلمه prevoyance
:
پیشبینی؛ قابلیت پیشبینی کردن وقایع و شرایط آینده.