معنی فارسی priciple
B1اصل، یک قانون یا قاعده بنیادی که مفهوم یا نظریهای را شکل میدهد.
A fundamental truth or proposition that serves as the foundation for a system of belief or behavior.
- NOUN
example
معنی(example):
اصل جاذبه میگوید که آنچه به بالا میرود باید به پایین بیاد.
مثال:
The principle of gravity states that what goes up must come down.
معنی(example):
او زنی با اصل و اصول است که همیشه به عقایدش پایبند است.
مثال:
She is a woman of principle who always stands by her beliefs.
معنی فارسی کلمه priciple
:
اصل، یک قانون یا قاعده بنیادی که مفهوم یا نظریهای را شکل میدهد.