معنی فارسی priested

B1

کشیش شد، از فعل کشیش شدن به معنای تبدیل شدن به یک کشیش.

Having been ordained as a priest.

verb
معنی(verb):

To ordain as a priest.

example
معنی(example):

او پس از سال‌ها مطالعه بالاخره کشیش شد.

مثال:

He was finally priested after years of study.

معنی(example):

پیرمرد در یک مراسم ویژه کشیش شد.

مثال:

The elder was priested in a special ceremony.

معنی فارسی کلمه priested

: معنی priested به فارسی

کشیش شد، از فعل کشیش شدن به معنای تبدیل شدن به یک کشیش.