معنی فارسی primevity

B1

ساده‌زیستی و سادگی، به ویژه در زمینه‌های عاطفی یا فکری.

Simplicity, especially in emotional or intellectual contexts.

example
معنی(example):

سادگی افکار او نشان‌دهنده زمان ساده‌تری در زندگی‌اش بود.

مثال:

The primevity of her thoughts reflected a simpler time in her life.

معنی(example):

پذیرفتن سادگی به او اجازه داد که از شادی‌های کوچک اطرافش قدردانی کند.

مثال:

Embracing primevity allowed him to appreciate the little joys around him.

معنی فارسی کلمه primevity

: معنی primevity به فارسی

ساده‌زیستی و سادگی، به ویژه در زمینه‌های عاطفی یا فکری.