معنی فارسی primoprimitive
B1هنر یا سبکهایی که به حالتهای اولیه و ساده تمرکز دارند.
Relating to an early or basic form of expression, especially in art.
- OTHER
example
معنی(example):
هنرمندان اغلب از سبکهای اولیهساده الهام میگیرند.
مثال:
Artists often draw inspiration from primoprimitive styles.
معنی(example):
هنر اولیهساده بر ابراز خام و بدون تصفیه تاکید دارد.
مثال:
Primoprimitive art emphasizes raw and unrefined expression.
معنی فارسی کلمه primoprimitive
:
هنر یا سبکهایی که به حالتهای اولیه و ساده تمرکز دارند.