معنی فارسی primy

B1

primy، واژه‌ای توصیفی برای اشاره به چیزهایی است که خاص و جذاب به نظر می‌رسند.

An adjective describing things that appear unique and attractive.

example
معنی(example):

او لباسی primy پوشید که توجه همه را جلب کرد.

مثال:

She wore a primy dress that caught everyone's attention.

معنی(example):

باغ در این بهار پر از گل‌های primy بود.

مثال:

The garden was filled with primy flowers this spring.

معنی فارسی کلمه primy

: معنی primy به فارسی

primy، واژه‌ای توصیفی برای اشاره به چیزهایی است که خاص و جذاب به نظر می‌رسند.