معنی فارسی princessdom
B1سلطنت دختر شاه، وضعیت و مقام یک زن که به عنوان یک شاهزاده شناخته میشود.
The state or condition of being a princess; the realm of princesses.
- NOUN
example
معنی(example):
او رویای زندگی در سلطنت دختران شاه، پر از ماجراجویی را داشت.
مثال:
She dreamed of a life in princessdom, filled with adventure.
معنی(example):
داستانها معمولاً چالشهای سلطنت دختران شاه را به تصویر میکشند.
مثال:
The stories often portray the challenges of princessdom.
معنی فارسی کلمه princessdom
:
سلطنت دختر شاه، وضعیت و مقام یک زن که به عنوان یک شاهزاده شناخته میشود.