معنی فارسی princified

B1

پرنسسی شده، اشاره به حالتی دارد که در آن چیزی به شکلی لوکس و شاهانه تغییر یافته است.

Made to have princely qualities or characteristics, often in terms of splendor.

example
معنی(example):

عروسی با دکوراسیون‌های بسیار مجلل پرنسسی شده بود.

مثال:

The wedding was princified with extravagant decorations.

معنی(example):

لباس پرنسسی او او را در کانون توجه قرار داد.

مثال:

Her princified outfit made her the center of attention.

معنی فارسی کلمه princified

: معنی princified به فارسی

پرنسسی شده، اشاره به حالتی دارد که در آن چیزی به شکلی لوکس و شاهانه تغییر یافته است.