معنی فارسی prising
B1 /ˈpɹaɪzɪŋ/عمل باز کردن یا جدا کردن با فشار، بهخصوص با دقت.
The act of forcing something open or apart.
- verb
verb
معنی(verb):
To force (open) with a lever; to pry.
example
معنی(example):
او به آرامی درب قوطی را باز میکند.
مثال:
He is prising the lid off the can carefully.
معنی(example):
کنار زدن رنگ قدیمی چوب زیبا زیر آن را نمایان کرد.
مثال:
Prising away the old paint revealed the beautiful wood underneath.
معنی فارسی کلمه prising
:
عمل باز کردن یا جدا کردن با فشار، بهخصوص با دقت.
