معنی فارسی prisoning
B1 /ˈpɹɪzənɪŋ/عملی به معنی زندانی کردن فردی، که معمولاً به دلیل نقض قوانین انجام میشود.
The act of putting someone in prison.
- verb
verb
معنی(verb):
To imprison.
example
معنی(example):
عمل زندانی کردن کسی جدی است.
مثال:
The act of imprisoning someone is serious.
معنی(example):
زندانی کردن میتواند بر خانوادهها و جوامع تأثیر بگذارد.
مثال:
Prisoning can affect families and communities.
معنی فارسی کلمه prisoning
:
عملی به معنی زندانی کردن فردی، که معمولاً به دلیل نقض قوانین انجام میشود.