معنی فارسی prizewinning
B1شخص یا اثر برنده جایزه.
Winning or having won a prize.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او یک نویسنده برنده جایزه است که به خاطر رمانهایش شناخته شده است.
مثال:
She is a prizewinning author known for her novels.
معنی(example):
پروژه برنده جایزهاش داوران را تحت تاثیر قرار داد.
مثال:
His prizewinning project impressed the judges.
معنی فارسی کلمه prizewinning
:
شخص یا اثر برنده جایزه.