معنی فارسی proabolition
B2حمایت از الغای چیزی، معمولاً به ویژه درباره موضوعاتی مانند بردهداری و قوانین اعمالی.
Advocating for the abolition of a practice or institution.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او به خاطر موضع proabolition خود شناخته شده است.
مثال:
She is known for her proabolition stance.
معنی(example):
این گروه برای افزایش آگاهی، تجمعی با هدف proabolition برگزار کرد.
مثال:
The group held a proabolition rally to raise awareness.
معنی فارسی کلمه proabolition
:
حمایت از الغای چیزی، معمولاً به ویژه درباره موضوعاتی مانند بردهداری و قوانین اعمالی.