معنی فارسی prober
B1آزمایشکننده، فردی که دادهها یا سیستمها را بررسی میکند تا مشکلات را پیدا کند.
A person who investigates or examines thoroughly.
- NOUN
example
معنی(example):
آزمایشکننده اشکالات بحرانی را در سیستم پیدا کرد.
مثال:
The prober found critical faults in the system.
معنی(example):
او به عنوان یک آزمایشکننده، دادهها را به دقت تحلیل میکند.
مثال:
As a prober, he analyzes data thoroughly.
معنی فارسی کلمه prober
:
آزمایشکننده، فردی که دادهها یا سیستمها را بررسی میکند تا مشکلات را پیدا کند.