معنی فارسی probings

B1

آزمایش‌ها، فرایند تحقیق و بررسی عمیق موضوعات برای شناساندن یافته‌های جدید.

Investigative efforts or inquiries that lead to deeper understanding.

example
معنی(example):

آزمایش‌ها بینش‌های مهمی درباره موضوع را فاش کرد.

مثال:

The probings revealed important insights about the issue.

معنی(example):

تحقیقات او درباره موضوع به کشفیات جدید منجر شد.

مثال:

Her probings into the subject led to new discoveries.

معنی فارسی کلمه probings

: معنی probings به فارسی

آزمایش‌ها، فرایند تحقیق و بررسی عمیق موضوعات برای شناساندن یافته‌های جدید.