معنی فارسی proclivities
B2تمایا، گرایش‌ها یا تمایلاتی که به چیزی خاص نشأت می‌گیرد.
Natural or habitual tendencies or inclinations.
- noun
noun
معنی(noun):
A predisposition or natural inclination, propensity, or a predilection; especially, a strong disposition or bent.
مثال:
The child has a proclivity for exaggeration.
example
معنی(example):
او تمایل زیادی به تلاش‌های هنری دارد.
مثال:
He has a proclivity for artistic endeavors.
معنی(example):
تمایلات او به رهبری او را انتخابی طبیعی برای این موقعیت کرد.
مثال:
Her proclivities towards leadership made her a natural choice for the position.
معنی فارسی کلمه proclivities
:
تمایا، گرایش‌ها یا تمایلاتی که به چیزی خاص نشأت می‌گیرد.
