معنی فارسی proconformity
B1تطابق حرفهای، عمل یا گرایش به تبعیت از قواعد و استانداردها به جای ابتکار و نوآوری.
The act or tendency to adhere to rules and standards instead of pursuing creativity and innovation.
- NOUN
example
معنی(example):
تطابق حرفهای گاهی اوقات میتواند خلاقیت را سرکوب کند.
مثال:
Proconformity can sometimes stifle creativity.
معنی(example):
نگرشهای او درباره تطابق حرفهای بحث داغی را برانگیخت.
مثال:
Her views on proconformity sparked a heated debate.
معنی فارسی کلمه proconformity
:
تطابق حرفهای، عمل یا گرایش به تبعیت از قواعد و استانداردها به جای ابتکار و نوآوری.