معنی فارسی proconsul
C1 /pɹoʊˈkɑn.səl/مقامی که در زمانهای باستان وظایف سرپرستی و اداری یک استان را بر عهده داشت.
A governor of a province in ancient Rome.
- noun
noun
معنی(noun):
(in ancient Rome) A magistrate who served as a consul and then as the governor of a province.
example
معنی(example):
در روم باستان، یک پروکنسول مقام رسمی بود که اداره یک استان را بر عهده داشت.
مثال:
In ancient Rome, a proconsul was an official who governed a province.
معنی(example):
پروکنسول تصمیمات مهمی برای رفاه منطقه اتخاذ کرد.
مثال:
The proconsul made important decisions for the welfare of the region.
معنی فارسی کلمه proconsul
:
مقامی که در زمانهای باستان وظایف سرپرستی و اداری یک استان را بر عهده داشت.