معنی فارسی proctoring

B1

فرآیند نظارت بر امتحانات برای اطمینان از رعایت قوانین و جلوگیری از تقلب.

The act of supervising a test or examination to maintain academic integrity

verb
معنی(verb):

To function as a proctor

معنی(verb):

To manage as an attorney or agent

example
معنی(example):

نظارت بر امتحان اجازه می‌دهد تا محیط امتحانی امن‌تری فراهم شود.

مثال:

Proctoring allows for a more secure testing environment.

معنی(example):

بسیاری از مدارس از نظارت آنلاین برای امتحانات از راه دور استفاده می‌کنند.

مثال:

Many schools are adopting online proctoring for remote exams.

معنی فارسی کلمه proctoring

: معنی proctoring به فارسی

فرآیند نظارت بر امتحانات برای اطمینان از رعایت قوانین و جلوگیری از تقلب.