معنی فارسی prodivision
B2تقسیم کار یا منابع به نحوی که نظم و کارآمدی بیشتری در یک سیستم ایجاد کند.
The act of dividing tasks or resources to improve efficiency.
- NOUN
example
معنی(example):
تقسیمات در سازمان به بهینهترین شدن فرایندها کمک کرد.
مثال:
Prodivision in the organization helped streamline processes.
معنی(example):
تقسیم کار بهرهوری را افزایش داد.
مثال:
The prodivision of labor increased productivity.
معنی فارسی کلمه prodivision
:
تقسیم کار یا منابع به نحوی که نظم و کارآمدی بیشتری در یک سیستم ایجاد کند.