معنی فارسی profundity

C2 /pɹəˈfʌndɪti/

عمق، شدت یا پیشرفت سطح تفکر یا احساسات.

Great depth of knowledge or thought.

مکالمه با هوش مصنوعی آموزش زبان با فیلم

noun

معنی(noun):

The state of being profound or abstruse.

معنی(noun):

A great depth.

معنی(noun):

Deep intellect or insight.

example

معنی(example):

عمق افکار او همه را تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

The profundity of his thoughts impressed everyone.

معنی(example):

این کتاب به عمق وجود انسانی می‌پردازد.

مثال:

The book explores the profundity of human existence.

معنی فارسی کلمه profundity

عمق، شدت یا پیشرفت سطح تفکر یا احساسات.