معنی فارسی programmng
B1برنامهنویسی، فرآیند نوشتن کدهای برنامهنویسی برای تولید نرمافزار است.
The process of designing and building executable computer software to accomplish a specific task.
- NOUN
example
معنی(example):
برنامهنویسی نیاز به تفکر منطقی و خلاقیت دارد.
مثال:
Programmng requires logical thinking and creativity.
معنی(example):
من در زمان آزاد خود از برنامهنویسی لذت میبرم.
مثال:
I enjoy programmng in my free time.
معنی فارسی کلمه programmng
:
برنامهنویسی، فرآیند نوشتن کدهای برنامهنویسی برای تولید نرمافزار است.