معنی فارسی project-manage
B1مدیریت کلیه مراحل و منابع یک پروژه، از برنامهریزی تا اجرا و نظارت بر پیشرفت.
To oversee and coordinate various aspects of a specific project.
- VERB
example
معنی(example):
او مجبور بود که مدیریت پروژه کل رویداد را بر عهده بگیرد.
مثال:
She had to project-manage the entire event.
معنی(example):
او در مدیریت پروژه تیمهای بزرگ آموزش دیده است.
مثال:
He is trained to project-manage large teams.
معنی فارسی کلمه project-manage
:
مدیریت کلیه مراحل و منابع یک پروژه، از برنامهریزی تا اجرا و نظارت بر پیشرفت.