معنی فارسی proletkult

B1

پرولتکلت به جنبشی اشاره دارد که به دنبال ایجاد یک هنر و فرهنگ مختص طبقه کارگر بود و می‌کوشید هنر را از انحصار طبقاتی خارج کند.

A movement aimed at creating a unique art and culture for the working class, seeking to free art from class confines.

example
معنی(example):

پرولتکلت بر نیاز به یک هنر خاص طبقه کارگر تأکید داشت.

مثال:

Proletkult emphasized the need for a unique working-class art.

معنی(example):

بسیاری از هنرمندان با پرولتکلت همسو شدند تا با توده‌ها ارتباط برقرار کنند.

مثال:

Many artists aligned with proletkult to connect with the masses.

معنی فارسی کلمه proletkult

: معنی proletkult به فارسی

پرولتکلت به جنبشی اشاره دارد که به دنبال ایجاد یک هنر و فرهنگ مختص طبقه کارگر بود و می‌کوشید هنر را از انحصار طبقاتی خارج کند.