معنی فارسی promisingly
B1به صورت امیدوارکننده، به شکلی که وعده یا آینده بهتری را نشان دهد.
In a way that shows promise or potential.
- ADVERB
example
معنی(example):
او امیدوارکننده لبخند زد و به ما امید داد.
مثال:
He smiled promisingly, giving us hope.
معنی(example):
این پروژه به طور امیدوارکنندهای در حال پیشرفت است.
مثال:
The project is developing promisingly.
معنی فارسی کلمه promisingly
:
به صورت امیدوارکننده، به شکلی که وعده یا آینده بهتری را نشان دهد.