معنی فارسی pronator
B2عضلهای که در دوران و چرخش اندامهای فوقانی یا تحتانی نقش دارد.
A muscle that assists in the rotation of the forearm or other limbs.
- noun
noun
معنی(noun):
Any muscle that produces pronation
example
معنی(example):
عضله چرخاننده در چرخش ساعد کمک میکند.
مثال:
The pronator muscle helps in the rotation of the forearm.
معنی(example):
ورزشکاران ممکن است چرخانندههای خود را تقویت کنند تا عملکرد خود را بهبود بخشند.
مثال:
Athletes may strengthen their pronators to enhance performance.
معنی فارسی کلمه pronator
:
عضلهای که در دوران و چرخش اندامهای فوقانی یا تحتانی نقش دارد.