معنی فارسی prop up

B1

تکیه دادن یا نگه داشتن چیزی به کمک یک جسم دیگر.

To support or hold something in a position.

verb
معنی(verb):

To support with, or as if with, a prop.

معنی(verb):

To be at the bottom of (a league)

example
معنی(example):

او از چند کتاب برای استحکام قفسه استفاده کرد.

مثال:

She used some books to prop up the shelf.

معنی(example):

آنها قبل از باران نیاز به تکیه دادن به چادر داشتند.

مثال:

They needed to prop up the tent before the rain.

معنی فارسی کلمه prop up

: معنی prop up به فارسی

تکیه دادن یا نگه داشتن چیزی به کمک یک جسم دیگر.