معنی فارسی prop-
B1شیء یا وسیلهای که در نمایش یا فیلم به کار میرود تا واقعگرایی و اثرگذاری بیشتری داشته باشد.
An object used on stage or on screen by actors to enhance the narrative.
- NOUN
example
معنی(example):
در تئاتر، یک پروپ شیء است که توسط بازیگران استفاده میشود.
مثال:
In theater, a prop is an object used by actors.
معنی(example):
کارگردان یک پروپ را برای بهبود صحنه انتخاب کرد.
مثال:
The director chose a prop to enhance the scene.
معنی فارسی کلمه prop-
:
شیء یا وسیلهای که در نمایش یا فیلم به کار میرود تا واقعگرایی و اثرگذاری بیشتری داشته باشد.