معنی فارسی propelled/propelled

B1

رانده شده یا به جلو حرکت کرده، به ویژه در مورد وسایل نقلیه یا اشیاء که به وسیلهٔ نیرویی مانند موتور یا باد به حرکت درمی‌آیند.

To push or drive forward or onward, especially with a force or a means of propulsion.

example
معنی(example):

موشک به فضا پرتاب شد.

مثال:

The rocket was propelled into space.

معنی(example):

ورزشکار توسط باد قوی به جلو رانده شد.

مثال:

The athlete was propelled forward by the strong wind.

معنی فارسی کلمه propelled/propelled

:

رانده شده یا به جلو حرکت کرده، به ویژه در مورد وسایل نقلیه یا اشیاء که به وسیلهٔ نیرویی مانند موتور یا باد به حرکت درمی‌آیند.