معنی فارسی proportionment

B1

تقسیم بندی، عمل تقسیم منابع یا مقادیر به نسبت‌های مشخص.

The act of dividing or distributing something in proportions.

example
معنی(example):

تقسیم‌بندی وجوه برای موفقیت پروژه بسیار مهم است.

مثال:

The proportionment of funds is crucial for project success.

معنی(example):

تقسیم‌بندی مناسب منابع، کارایی را تضمین می‌کند.

مثال:

Proper proportionment of resources ensures efficiency.

معنی فارسی کلمه proportionment

: معنی proportionment به فارسی

تقسیم بندی، عمل تقسیم منابع یا مقادیر به نسبت‌های مشخص.